خودافشاگری 1

بالاخره خانم اردیبهشتی علت عدم موفقیت من در جذب مخاطب رو کشف کردن و اعلام فرمودند که چون مخاطبین عزیز از من کم می‌دونن، با من احساس صمیمیت نمی‌کنن و همین موضوع باعث شده که بی‌ربط نامه تحویل گرفته نشه؛ در همین راستا تصمیم گرفتم که طی سلسله پست‌هایی، دست به خودافشاگری بزنم. البته شاید خاصیت‌هایی هم برای خودم داشته باشه.

اگه خواستید من رو بیشتر بشناسید، دنباله نوشته رو دریابید.

راستی به نظر شما علت کم بودن مخاطبان بی‌ربط نامه (نسبت به سایر وبلاگ‌ها) چیه؟

ادامه نوشته

توقع

آن چه در دنباله نوشته اومده، کامنت خصوصی یکی از خوانندگان محترم بی‌ربط نامه است، به همراه توضیحاتی که به نظرم لازم بود با همه مخاطبان بی‌ربط نامه در میون بذارم.

ادامه نوشته

دو سالگی

امروز بی‌ربط نامه دو ساله شد.

سه‌شنبه 22 تیر ماه 89، اولین پست بی‌ربط نامه به نام آغاز نوشته شد و تا امروز با شماست.

لطفن با دنباله نوشته همراه شوید.

ادامه نوشته

جریده میان سال

حوالی آذر ماه بود که حسن، مجله داستان همشهری را نشونم داد و گفت: «بخونش، فوق‌العاده است.» و من گوش ندادم و باز یک ماه بعد هم که دیدمش، شماره جدید مجله داستان همشهری را، مثل یه گنج با ارزش، با احتیاط از کیفش بیرون آورد و گفت: «فقط 2500 تومان ولی خیلی بیشتر میارزه، میشه یه ماه باهاش زندگی کرد.» و من باز هم جدی نگرفتم تا 2-3 روز پیش که نه روی لپ تاپم چیزی برای خوندن داشتم و نه توی کیفم و به ناچار مقابل دکه مطبوعاتی قرار گرفتم و چشمم افتاد به «داستان همشهری، شماره سیزدهم، خرداد 91، 260 صفحه، 2500 تومان» خریدمش و به نخریدن شماره‌های قبلی‌اش حسرت خوردم. یادداشت سردبیر (نفیسه مرشدزاده) با عنوان جریده میان‌سال که به بهانه دو سالگی مجله نوشته شده رو در دنباله نوشته تایپ کردم، بخوانید، طولانی ست ولی ارزش خوندنش را دارد.

ادامه نوشته