آقای مدیرکل
چند ماهی ست که از قضا با دوستی همکار شدهام که حدود 16 سال پیش با هم همکار بودیم، هر چند در این مدت ارتباط دوستیمان برقرار بوده؛ اما طعم دوباره با هم کار کردن و بحث و گفتگوهای کاری بر روی پروژهای مشترک، شیرینی مضاعفی دارد.
هفته پیش، صدایم کرد تا یک خبری را که در سایت روزنامهای درج شده بود، نشانم دهد. هنوز دو خط اول خبر را نخوانده بودم که پرسید: «نظرت چیه؟» ، گفتم: «هنوز که کامل نخوندم؛ اما تنها نکته جالبش تا اینجا، اینه که اسم مدیرکلی که خبر رو گفته، مشابه اسم یکی از همکارای قدیمیه»
این رو که گفتم، خنده بلندی کرد و گفت: «تشابه اسمی نیست؛ خودشه.»
داشتم از تعجب شاخ درمیآوردم.
قضیه از این قرار بود که حدود 16 سال پیش، در پروژهای که به طور مشترک کار میکردیم، جوان حدوداً 30 سالهای به عنوان راننده مشغول به کار بود و حالا اسمی و رسمی و سمتی داشت که وزین تر از آن بود (و هست) که قابل باور باشد.
نویسنده این وبلاگ من بیربطم، مرد، متأهل، 46 ساله.