دوست یا هم‌نشین


دیشب یکی از دوستان فیس بوکی فرنگ دیده یا بهتر بگم، فرنگ گشته، یه یادداشتی نوشته بود و یه مفهومی رو توضیح داده بود که من ازش نقل قول می‌کنم و پیشاپیش از این که نمی‌تونم، قانون کپی‌رایت رو رعایت کنم و لینک مربوطه رو این جا بذارم عذر خواهی می‌کنم.

ایشون توضیح داده بود که واژه friend توی انگلیسی کاملن معادل واژه «دوست» در پارسی نیست و توضیح داده بود که واژه دوست در پارسی یک مفهومی از یاری درش نهفته است که در واژه friend  نیست و اگه بخوایم معادل صحیحی برایش پیدا کنیم شاید «هم‌نشین» یا «هم‌صحبت» واژه‌های بهتری باشه و در نتیجه کم عمق بودن سطح ارتباط افراد با همدیگه توی فرهنگ غربی بی‌تأثیر از این موضوع نیست.

منم به قدرت واژه‌ها اعتقاد دارم و به همین خاطر فکر می‌کنم بین آشنا، هم‌صحبت، دوست و رفیق خیلی فاصله وجود داره. نظر شما چیه؟


خود دگرگون شونده ما


دیروز به یمن دریافت یه فیلترشکن از دوستان، موفق شدم یه سری به فیس بوک بزنم و از فیوضات اون بهره‌مند بشم. یکی از پست‌هایی که برام چشم‌گیر و تأمل برانگیز بود، یادداشتی بود به نقل از «شل سیلورستاین» (البته این که این نقل قول درست باشه یا نه رو مطمئن نیستم)؛ به هر حال مطلب نقل قول شده به شرح زیر بود:

 

لطفاً دوستم نداشته باش

براي اين که دوستم داشته باشی

هر کاری بگويی می‌کنم

قيافه‌ام را عوض می‌کنم

همان شکلی می‌شوم که تو می‌خواهی

اخلاقم را عوض می‌کنم

همان طوري مي شوم که تو می‌خواهی

حتي صدايم را عوض می‌کنم

همان حرفهايي را مي زنم که تو می‌خواهی

اصلاً اسمم را هم عوض می‌کنم

هر اسمی که می‌خواهی روی من بگذار

خب حالا دوستم داری؟

نه ، صبر کن

لطفاً دوستم نداشته باش

چون حالا آن قدر عوض شده‌ام که حتا حال خودم هم از خودم به هم می‌خورد

 

* * *

به نظرم این یادداشت تناقض ذاتی داره. این یادداشت بر دو فرض استوار شده، یکی این که ما یک «خود» مستقل داریم که از اجزایی تشکیل شده مثل قیافه و اخلاق و صدا و اسم که با تغییر اونها تغییر می‌کنه و با ذات اولیه خودش قابل مقایسه است.

فرض دوم این که هر چی ما از ذات خودمون دور بشیم جنبه منفی داره و اگه بتونیم ذات خودمون رو حفظ کنیم باارزشه.

اما به نظر من، ما «خود» مستقلی نداریم؛ «خود» ما – چه بخوایم و چه نخوایم - در حال تغییره و این تغییرات بنا به مقایسه با یه مرجع بیرونی قابل ارزشگذاری هست و این گزاره که «من تغییر کردم، پس بد یا خوب شدم» بی‌معنیه.

چه دیگران ما رو دوست داشته باشن، چه نسبت به ما بی‌تفاوت باشن و چه با ما دشمنی بورزن، در هر صورت این عشق، بی‌تفاوتی یا تنفر روی ما اثر می‌ذاره و ممکنه که از ما آدم بهتر یا بدتری بسازه. به نظر من، هر چقدر فرد خودساخته‌تر باشه بیشتر می‌تونه از دیگران تأثیر مثبت بگیره و از تأثیرات منفی‌شون در امان باشه.

پس لطفن من رو – همین طور که فعلن هستم - دوست داشته باش. هر چند، دوست داشتن تو، حتمن باعث تغییر هر دومون می‌شه؛ اما امیدوارم و بایستی هر دومون تلاش کنیم که این تغییرات مثبت، سازنده و در جهت رشد هر دومون باشه.

اندر معایب فیس بوک

آقای رئیس می‌فرمایند: آخه این چه شغلیه من دارم؟ همکلاسی دوره دبیرستانم که رفته فرانسه، شغلش رو توی فیس بوک نوشته «مربی رقص سالسا به بانوان»؛ اون وقت من بدبخت باید با تو و اکبر و اصغر و اژدر، سر و کله بزنم.