زاویه نگاه، قاب باور

از همین عکس گرفتن‌های آماتوری یاد گرفتم:

حتا جاهایی که منظره، به هر دلیل (وجود زباله‌های پراکنده، آثار به جا مانده از پیک‌نیک پارسال، کمبود نور و ...) زیبا به نظر نمی‌رسه، اگه زاویه و قاب مناسب انتخاب بشه، می‌شه تصویر زیبایی خلق کرد.

***

اگه توی زندگی‌مون، تصاویر زیبایی خلق نکردیم یا شاهد نبودیم؛ شاید به غیر از منظره و محیط، اشکال از زاویه نگاه‌مون یا قاب باورامون باشه، شاید.


-------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

در مورد عکس اول پست قبل، نارسیس بانو توضیح دادن که : «این گیاه اسمش "پیراکانتا" هست و از خانواده ی " رُزاسه " . یعنی با همون زالزالکی که دوستان گفتن ، همین طور گل سرخ و سیب و هلو و .... قوم و خویش نزدیک هست ، قابل خوردن هم هست ولی خوشمزه نیست. برای تکثیرش هم میشه دانه های داخل میوه رو کاشت و هم قلمه اش زد .»

از همین جا و از همین تریبون، مراتب شادمانی خودم رو از داشتن یه همچین همشهری دانشمندی اعلام می کنم.

خرافات

تا حالا 3 یادداشت از شادی در بی‌ربط نامه منتشر شده : «شک»، «باز هم شک» و «افکار مسخ شده». در دنباله نوشته یه یادداشت دیگه ازش ارائه شده.

در پست‌هایی که با قلم شادی در بی‌ربط نامه منتشر می‌شه، قرارهامون این‌هاست:

1- اگه به متن یادداشت کلمه‌ای اضافه کردم اون رو توی [] می‌ذارم.

2- اگه کلمه‌ای رو تغییر دادم با فونت ایتالیک تایپش می‌کنم.

3- کامنت‌ها را پاسخ نمی‌دم و فقط تأیید می‌کنم و شادی خودش اگه خواست با گذاشتن کامنت پاسخ می‌ده.

4- انتخاب عنوان پست از من بی ربطه.

ادامه نوشته

شک

یادداشتی که در دنباله نوشته آمده است؛ یادداشت دوست مجازی عزیزی است به نام شادی (14 یا 15 ساله) که تا همین چند ماه پیش وبلاگ‌نویسی می‌کرد؛ اما مدتی‌ست که وبلاگش را تعطیل کرده و این یادداشت را به عنوان کامنت در پست «معنای زندگی» نوشته بود؛ به نظرم آمد ارزش خوانده شدن به عنوان یک پست را دارد. بخوانید و لذت ببرید. انتخاب عنوان پست از من بی‌ربط است.

ادامه نوشته

ناباوری

روز زن، فرخنده باد.

یادداشتی در همین ارتباط در دنباله نوشته.

ادامه نوشته

باور، بیان، عمل

دوستی از آلبرت انشتین نقل قول کرده بود که :«كمتر كسي مي تواند بدون دغدغه و در كمال متانت به بيان باورهايي بپردازد كه با تعصبات محيط اجتماعي او يكسان نباشد. بسياري از مردم شهامت داشتن چنين باورهايي را هم ندارند.»

براش نوشتم: «باورهای درست داشتن خیلی ارزشمنده؛ اما بیان اون باورها خیلی ارزشمندتره؛ ولی بازهم ارزشمندتر اینه که به باورهای درست وفادار بمونیم و به اون ها عمل کنیم.»

شاید در جامعه ای که آلبرت انشتین زندگی می کرده، بین باور داشتن، بیان کردن و عمل کردن فاصله زیادی نبوده؛ اما توی برخی جوامع، بین باور داشتن، بیان کردن و عمل کردن، دره های عمیقی از جنس ترس، بی اعتمادی و ناامیدی وجود داره.