گیجی هم عالمی دارد

«گیج شدن، دریچهای به روی درکی تازه است. گیج شدن فرصتی است، برای این که ترتیب تجارب خود را به هم بزنیم و به طریقی غیر از طریق معمول خود، آنها را سازمان دهیم. این کار باعث میشود که انجام امور تازهای را یاد بگیریم و چیزهای تازهای را از جهان پیرامون خود، ببینیم و بشنویم.»

صفحه 141 کتاب جادوی کامیابی / فرآیند تغییر نوشته ریچارد بندلر ترجمه هومن مجردزاده کرمانی

سه شنبه ها با موری

کتاب «سه‌شنبه‌ها با موری» - صفحه 85

گفت: «میچ، راستش این است که وقتی انسان مردن را یاد بگیرد، زندگی کردن را هم یاد می‌گیرد.»

...

گفتم: «ولی همه، لااقل یک نفر را می‌شناسیم که مرده باشد، پس چرا باور کردن مرگ این قدر سخت است؟»

موری گفت: «چون همه ما، مثل این است که داریم توی خواب راه می‌رویم. دنیا را به درستی تجربه نمی‌کنیم؛ چون نیمه‌خواب هستیم و فقط کارهایی را که خیال می‌کنیم، لازم است، به طور اتوماتیک انجام می‌دهیم.»

گفتم: «رو به رو شدن با مرگ، این را عوض می‌کند؟»

گفت: «البته، آن وقت آدم، زوائد را کنار می‌گذارد و به اصل می‌پردازد. آدم وقتی فهمید دارد می‌میرد، به همه چیز، جور دیگری نگاه می‌کند.» آهی کشید و ادامه داد: «مردن را یاد بگیر تا زندگی کردن را یاد بگیری.»

1984

رمان 1984 اثر جرج اورول را تازه تمام کردم؛ کتابی است که ارزش خوندن و حتا چند بار خوندن رو داره.

نکات مهمی که از این کتاب دریافت کردم رو اینجا مینویسم که یادم نره:

1) یکی از کارهایی که صاحبان قدرت برای حفظ قدرتشون میکنن، تغییر معانی واژههاست. (مثال از کتاب: وزارت صلح، مسئول عملیات جنگی است، وزارت عشق، مسئول ترویج تنفر در جامعه است و وزارت فراوانی، مسئول جیرهبندی مواد غذایی است.)

2) «تغییر دائمی گذشته» و تطبیق دادن اون با وضع دلخواه، یکی دیگه از روشهایی هست که صاحبان قدرت برای فریب مردم به کار میبرن.

3) نوع زبانی که استفاده میکنیم، ممکنه که باعث بشه، نیاز به تفکر، هر روز کمتر و کمتر بشه.

 

 

پيش كش

تقديم به همسر مهربانم به پاس ده سال همراهى

وقتى كه با هميم، دشت‌ها وسيع‌تر مى‌شوند؛ نهرها نرم‌تر جارى مى‌شوند؛ درختان شاخه‌هاى پربارترى را پيش‌كش‌مان مى‌كنند؛ سنگ‌ها بيشتر به نواى زندگى دل مى‌سپرند، آسمان بيشتر اوج مى‌گيرد؛ ... زمان كوتاه‌تر مى‌شود؛ زودتر مى‌رسيم.

شايد قرار است از اين رفتن، وسيع‌تر بودن، نرم‌تر شدن، پربارترشدن، دل سپردن و اوج گرفتن را تجربه كنيم.

وقتى كه با هميم، شايد رسيده باشيم، شايد رفتن فقط بهانه‌اى باشد، براى بيشتر با هم بودن.

 

سلام خورشید

این جا تاریک است؛ کمی بیشتر از دیشب، کمی بیشتر از شب فردا. امیدوارم فردا کمی زودتر بیایی، کمی دیرتر بروی. امیدوارم ما را فراموش نکرده باشی؛ این را نوشتم که بدانی، ما فراموشت نکرده‌ایم. امشب سعی می‌کنیم گرمای دل‌های‌مان را جایگزین گرمای‌ات کنیم و نور امید را بهانه‌ای برای یادآوری روشنایی‌ات. جایت خالی‌ست؛ زودتر بیا؛ بیشتر بتاب.


پارسال یلدا را نوشته بودم.

صاعقه


یکباره صاعقه؛

         پرنور و بی درنگ،

                  بر آسمان دشت.

***

بر آسمان غم‌گرفته این دشت بی‌امید،

    شاید پر از هراس کند، جان‌های خسته را،

          اما همین شکستن پرهیبت سکوت،

               شاید تلنگری شود،

                     که ز ابری چنین سیاه،

                             باران شود پدید.


غریق


گاهی غرق می‌شوم،

جایی که هیچ نجات غریقی نیست،

و نه حتا هیچ تنابنده‌ای که شاهد دست و پا زدن‌هایم باشد؛

در افکارم.



تحریم

دیدم این روزا بحث تحریم‌ها خیلی داغه، فکر کردم بد نیست به این نکته اشاره کنم که تحریم‌ها، همیشه هم اقتصادی نیست، صرفن جهت تنویر افکار عمومی. برای توضیحات بیشتر دنباله نوشته را دریابید.

ادامه نوشته

ربات

ربات بی‌منطقی را می‌شناختم که خیال می‌کرد یک آدم خوش قلب است. ...


ادامه متن در دنباله نوشته.

ادامه نوشته

به یاد آذربادگان

ای بلبل زیبای خوش آهنگ پر از ناز

هرگز مبر از یاد، شیرینی پرواز

بنشین به لب بام فروریخته شهر

نو کن سخن از زندگی و شادی و آواز


شاعر: بی ربط



شرح کمک رسانی به قلم ساقی لقایی را بخوانید؛ که بسیار خواندنی ست.