موقعیت «بذار ببینم چی می شه»
این جمله: «بذار ببینم چی میشه» رو قبلا هم زیاد میشنیدم، این روزها بیشتر. انگار همه منتظرند. منتظر یک اتفاق خیلی بزرگ، که وضع موجود را تغییر دهد؛ ظاهراً خوب و بدش هم خیلی مهم نیست.
کسی حاضر نیست برای کسب و کاری که یک عمر آرزویش را داشته، پا پیش بگذارد؛ وقتی ازش میپرسی چرا؟ میگه: «بذار ببینم چی میشه».
کسی درسش تمام شده؛ اما حاضر نیست خودش را به نظام وظیفه معرفی کند؛ وقتی میپرسی چرا؟ میگه: «بذار ببینم چی میشه».
طرف میخواهد یک دوره آموزشی هم ثبت نام کند، یا حتا یک عمل جراحی انجام دهد (!)، هی آن را به تأخیر میاندازد، با این استدلال که «بذار ببینم چی میشه».
تنها کسانی که این حرف کمتر ازشان شنیده میشود، کسانی هستند که عزم جزم کردهاند به مهاجرت؛ اینها تند و تند مشغول انجام کارهایشان هستند. انگار در کشور مقصد، هیچ ریسکی نیست و تا پایشان به آنجا برسد، همه چیز خوب و خوش خواهد بود.
به نظر من که دست روی دست گذاشتن و منتظر اتفاق بزرگ بودن، از سر تنبلیست؛ باید اهدافمان را شناسایی کنیم و برای رسیدن به آنها تلاش کنیم. «بذار ببینم چی میشه» چیزی جز فریب دادن خودمان نیست.
در هر شرایطی، میشود (یا باید) زندگی کرد؛ آن هم خوب و خوش.
نظر شما چیه؟
نویسنده این وبلاگ من بیربطم، مرد، متأهل، 46 ساله.