چهل و دو سالگی

برای چهل دومین سال متوالی، به رسم هر ساله، سن نویسنده وبلاگ، یک سال افزایش پیدا کرد، باشد که مایه عبرت خودمان و بقیه باشد.

از همه دوستان عزیزی که این روز بزرگ را پیش از درج این یادداشت گرامی داشتند؛ و در ذیل یادداشت قبلی تبریکات گرم خود را نثارمان کردند، بسیار سپاسگزارم و بر حوصله، حافظه و هر خصیصه مثبت دیگری که به این حرکت بشر دوستانه منجر شده آفرین می گویم.

شاد و سربلند باشید.

پنج اقلیم حضور

 

یکی از کتاب‌هایی که به تازگی شروع به خواندن کرده‌ام، کتابی است به قلم داریوش شایگان، با نام «پنج اقلیم حضور، بحثی درباره شاعرانگی ایرانیان» از انتشارات فرهنگ معاصر، با 157 صفحه و متنی شیوا و خواندنی و جذاب.

در بخش پیش‌گفتار، صفحه دوم کتاب، چنین آمده است:

به یاد دارم در سال 1342، همسر نیکوس کازانزاکیس، نویسنده معروف یونانی، در ایران مهمان من بود، و در سفری که به شیراز داشتیم، پس از بازدید از مقبره سعدی و حافظ، با تأثر و شیفتگی بسیار سخنی گفت که هرگز فراموشش نکردم: «من در هیچ کجای دنیا ندیده‌ام که مزار و مقبره یک شاعر بزرگ، زیارتگاه مردم باشد! شاید شما تنها ملتی باشید که با شاعران‌تان چنین ارتباط معنوی عمیقی دارید و چنان ارجی برای‌شان قائلید که حضور مدام در زندگی شما دارند.» این ویژگی که آن را شاعرانگی خوانده‌ام، به جهان‌بینی ایرانیان هویتی خلل‌ناپذیر می‌بخشد، ضمن آن که اعتماد به نفس‌شان را هم تقویت می‌کند.