حقایقی درباره دروغ‌ها

نوشته بابو سیرینیواسان

ترجمه بی‌ربط

مرجع: http://leadershipchamps.wordpress.com/2013/10/22/few-truths-about-lies/

 

وقتی دروغ می‌گویم:

1-      مجبورم به تمام پرسش‌های محتمل فکر کنم و آمادگی داشته باشم که اگر دروغم آشکار شد، توضیحاتی را ارائه دهم.

2-      اگر جزئیات بیشتری پرسیده شود، مجبورم که دروغ‌های بیشتری بگویم و به همه جوانب آنها فکر کنم.

3-      مجبورم برای موقعیت‌هایی که ممکن است مردم، گهگاهی به ارزیابی اطلاعاتی بپردازند، متن دروغم را به طور کامل به خاطر بسپارم.

4-      مجبورم اطمینان حاصل کنم که همه افراد درگیر در دروغ گفته شده، در جریان دروغ‌گویی من هستند و گرنه ممکن است زمانی که در حال گفتگو با کسی هستند که من به او دروغ گفته‌ام، حقیقت را فاش کنند و من را در موقعیت شرم‌آوری قرار دهند.

5-      وقتی در مورد دیگران دروغ می‌گویم ممکن است مشکلاتی را برای آنها ایجاد کنم.

6-      ممکن است لحظه‌ای از احمق شمردن دیگران خوشحال شوم؛ اما وقتی می‌دانم که دروغ گفته‌ام، آرامشم به مخاطره می‌افتد.

چرا باید چنین کار سختی انجام شود؟ آیا ارزشش را دارد؟

پس بهترین راه  راست گفتن است یا اگر ممکن است، هیچ نگفتن.

 

راست گويي


چند روز پيش مژگان عزيز توى وبلاگ «براى طلوع» پستي نوشته بود با عنوان با صداقت و ديروز هم محمد عزيز، يادداشتى داشت به نام صداقت 2؛ در دنباله نوشته مى‌تونيد خواننده متنى باشيد كه من ابتدا به عنوان كامنت روى پست صدافت 2 نوشتم، اما به دليل طولانى بودن، ترجيح دادم كه اينجا منتشرش كردم.


من قبلن هم يه يادداشتي در مورد راست گويي نوشته بودم.

ادامه نوشته

من هم شریکم؛ شما چطور؟


آقای رئیس می‌فرمایند: یه گزارش درست کن، توش بنویس ما خیلی وضع‌مون خوبه، همین جوری داریم سود می‌دیم، سال آینده هم سود می‌دیم، خودمون، مشتریامون و کارکنان‌مون هم خیلی خوشبختیم؛ هیچ غصه‌ای هم نداریم؛ می‌خوام بفرستم برای سازمان فلان. ... این طوری هم به من نگاه نکن. ... چیزی نیست که، ... یکشنبه نزدیکه، سر خیابون ویلا هم یه کلیسا هست، یه کشیش آشنا هم سراغ دارم، این هفته با هم میریم، اعتراف می کنیم، ... اصلن مهم نیست. حالا با خیال راحت بشین گزارشی رو که گفتم، آماده کن.