چند روز پيش مژگان عزيز توى وبلاگ «براى طلوع» پستي نوشته بود با عنوان با صداقت و ديروز هم محمد عزيز، يادداشتى داشت به نام صداقت 2؛ در دنباله نوشته مى‌تونيد خواننده متنى باشيد كه من ابتدا به عنوان كامنت روى پست صدافت 2 نوشتم، اما به دليل طولانى بودن، ترجيح دادم كه اينجا منتشرش كردم.

* * *

هيچ كس نمياد بگه صداقت بده و دروغ خوب؛ اما قضيه به همين سادگى ها هم نيست.

آيا تعارف كردن يه جور دروغ‌گوييه يا يه جور رعايت سنت و آداب معاشرت؟

وقتى حفظ آبروى خودمون، خانواده‌مون، شركت‌مون به يه دروغ بند مى‌شه، چه كار بايد كرد؟

آيا حفظ اسرار شركت يا سازمان يا دوست يا خانواده، با دروغ‌گويى قابل توجيه هست؟

آيا كتمان كردن يا پنهان كردن حقيقت هم يه جور دروغ‌گوييه؟

آيا چاپلوسى هم يه جور دروغ‌گوييه؟

وقتى مى‌گيم «خواهى نشوى رسوا هم رنگ جماعت شو»؛ آيا داريم دعوت به رياكارى مى‌كنيم؟ آيا رياكارى يه جور دروغ‌گوييه؟

آيا وقتى نه مطابق ميل خودمون بلكه مطابق ميل خونواده، رئيس، سازمان، جامعه يا حكومت‌مون لباس مى‌پوشيم يا رفتار مى‌كنيم؛ داريم دروغ مى‌گيم؟

* * *

بعضى دروغ ها هيچ منافعى ندارن و فقط از روى عادت گفته مى‌شن؛ اما بعضى دروغ‌ها منافع مهمى رو تأمين مى‌كنن. يعنى هستن كسانى كه اگه در مورد باورا، خواسته‌ها و علايق واقعى‌شون بگن؛ ممكنه كه خانواده‌شون، خواستگارشون، دوست‌شون، كارشون، يا پاداش آخر سال‌شون رو از دست بدن.

دروغ نگفتن به اين سادگى‌ها نيست.

نميشه در لحظه تصميم بگيريم كه دروغ نگيم و يك باره تبديل به فرشته راست‌گو بشيم.

* * *

به باور من دعوت به راست‌گويى خيلى خوبه؛ اما كافى نيست. اگه بخوايم به تدريج توى يه روند مثلن ده ساله به يه جامعه صادق برسيم؛ بايد براى كم كردن دروغ برنامه داشته باشيم؛ راهكارهاى عملى ارائه بديم.

نخست) تعارف كردن‌هاى بى‌فايده رو كنار بذاريم.

دوم) يادبگيريم خوش قول باشيم؛ در اين صورت ديگه لازم نيست براى توجيه بدقولى‌مون دروغ بگيم.

سوم) از پرسيدن پرسش‌هاى خصوصى از افراد پرهيز كنيم؛ تا طرف مجبور به دروغ‌گويى نشه.

چهارم) براى دونستن چيزى اصرار نكنيم؛ تا اطرافيان‌مون مجبور به دروغ‌گويى نشن.

پنجم) به اشتباه‌هامون اعتراف كنيم و سخت‌گير نباشيم تا ديگران هم بتونن به راحتى به اشتباه‌هاشون اعتراف كنن. چون ماست‌مالى كردن اشتباه‌ها هم يكى از منشأهاى دروغ‌گوييه.

ششم) تا اون جايى كه ممكنه رك‌گويى رو تمرين كنيم. گاهى اين توصيه «تا توانى دلى به دست آور» هم، ما رو مجبور به دروغ‌گويى مى‌كنه. دلى كه بخواد با دروغ به دست بياد به درد نمى‌خوره.

هفتم) افراد رو همون‌طور كه هستن دوست داشته باشيم؛ گاهى آدما براى اين كه خودشون رو اون جورى كه ما دوست داريم نشون بدن، مجبور به دروغ‌گويى مى‌شن.

...

* * *

اكثر صفات مثبت اخلاقى جنبه اجتماعى دارن؛ راستگو بودن توى جامعه‌اى كه همه دروغ مى‌گن، اگه نگيم امكان‌پذير نيست؛ ولى خيلى سخته. اگه مى‌خوايم توى يه جامعه راست‌گو زندگى كنيم؛ بايد خودمون راستگو باشيم؛ ديگران رو مجبور به دروغ گفتن نكنيم و در عمل براى راست‌گويى ارزش قائل باشيم.



من قبلن هم يه يادداشتي در مورد راست گويي نوشته بودم.