رابطه گوش و لپ
مدیر محترم پروژه اخیرن استعداد ویژه ای رو در این جانب کشف کردن، اونم نوشتن نامه های تند و تیز یا به قول خودش دندون شکنه. قضیه از این قراره که پیمانکار محترم در هفته یکی دو تا نامه ادعایی (Claim) می نویسه و این نامه ها به من ارجاع می شه تا در کمال ادب و احترام ادعای مذکور رو بررسی و در اکثر موارد رد کنم.
این قصه توی سه ماه اخیر ادامه داشت تا این که مدیر عامل پیمانکار که مردی حدودن 50 ساله و محترم هست، از این نامه نگاری ها حوصله اش سر رفت و به امید این که بتونه از نمد این ادعاها کلاهی برای خودش فراهم کنه، درخواست جلسه کرد.
جلسه برگزار شد و کمی بعد از شروع جلسه جنگ مغلوبه شد و به جای این که پیمانکار بتونه از طریق ادعاهای اقامه شده پولی کاسب بشه؛ این مدیر محترم پروژه بود که تونست همه ادعاها رو رد کنه و پیمانکار رو در جایگاه بدهکار قرار بده؛ ... لحظه ای که مدیر پیمانکار احساس کرد که دیگه کاملن خلع سلاح شده و از موضع تهاجمی در موضع دفاعی قرار گرفته، یه مرتبه گفت: «خُب آقای مهندس اگه دو دفعه گوش مون رو می کشید، یه دفعه هم لپ مون رو بکشید»
... و منظورش این بود که اگه دو بار تنبیه مون می کنید، یه بار هم تشویق مون کنید.
نویسنده این وبلاگ من بیربطم، مرد، متأهل، 46 ساله.