يكي از واژه‌هاي پركاربرد توي ديوان شمس مولانا واژه «خموش» هست؛  چند مثال رو در ادامه ملاحظه كنيد.

 

سوی ما محتشمانند و به سوی تو گدا / غیرتت لب بگزید و به دلم گفت خموش

 

تو چون عصای موسی بگشا برو زبان‌ها / عاشق خموش خوشتر دریا به جوش خوشتر

 

خموش باش که گفتی بسی و کس نشنید / که این دهل ز چه بام‌ست و این بیان ز کجا

 

خموش باش که تا شرح این همو گوید / که آب و تاب همان به که آید از بالا

 

چو مرده زنده کنی پیر را جوان سازی / خموش کردم و مشغول می‌شوم به دعا

 

خموش باش و مزن آتش اندر این بیشه / نمی‌شکیبی می‌نال پیش او تنها

 

خموش باش که تا وحی‌های حق شنوی / که صد هزار حیاتست وحی گویا را